این کتاب داستان یک سفر تمامنشدنی است و داستان قدرتی که پایانی برای آن نیست. قدرت در همه جا نفوذ میکند و حتی از زندگی بچهها هم نمیگذرد. آدام قرار است بستهای را به پدرش برساند. در مسیری طولانی که مجبور است جایی را هم برای اقامت شب در نظر بگیرد. سفر او هر چه پیش میرود بیشتر شبیه فرار به نظر میرسد. آدام یک نوجوان است و اسم واقعیاش آدام نیست.
من پنیرم رمانی است که با کلیشههای معمول رمانهای نوجوان در سالهای اخیر فاصله دارد و البته نزدیک به ۵۰ سال قبل نوشته و منتشر شده است. داستان به دو شکل روایت میشود. یک فصل از زبان شخصیت اصلی یعنی آدام فارمر و یک فصل در گفتوگوی او با فردی میگذرد که به نظر میرسد روانپزشک است. سوال و جوابهای این دو در عین اینکه میخواهند هویت و گذشتهی آدام را روشن کنند مدام گرههای جدید ایجاد میکنند. خواننده هر بار که فکر میکند راز این شخصیت را حدس زده با برگ جدیدی روبرو میشود که قصه را تغییر میدهد. در نهایت رمان در همان نقطهای که شروع شده به پایان میرسد انگار که این قصهای هر روزه از زندگی همهی ماست.
آدام فارمر زمانی با نام پاول دلمونت همراه پدر و مادرش در نیویورک زندگی میکرد. پدر او دیوید روزنامهنگاری بود که توانست یک فساد مهم را در لایههای بالای قدرت کشف کند و همین ماجرا آنها را مجبور کرد با نام و هویت جدیدی در شهر دیگری به طور پنهانی زندگی کنند. اما همهی این وقایع در گذشته اتفاق افتادهاند. گذشتهای نامعلوم که آدام نمیداند چه مدت از آن گذشته و خودش را در بیمارستان روانی مییابد که دارد به سوالات یک روانپزشک پاسخ میدهد. روانپزشک میخواهد ذهن او را منظم کند تا او هویتاش را به یاد بیاورد. اما بین زمانی که آدام راز زندگیشان را کشف کرده تا زمان حال کتاب که در بیمارستان به سر میبرد اتفاقاتی رخ داده که باعث پریشانی آدام شده و او را از زندگی طبیعی محروم کرده است. آنچه که آدام از زندگیاش به وضوح به یاد میآورد دختری به نام ایمی است. آدام میداند که از او دور شده اما یاد این عشق نوجوانانه در دلش زنده است.
قصهای که رابرت کورمیر نوشته لایههای مختلفی دارد و در نقاط مهمی خواننده را در ادامهی داستان شریک میکند: با بخشهای تاریکی از داستان که به زبان شخصیتها نمیآیند اما میتوان آنها را از طریق الگوهای کلی حدس زد؛ قدرت نباید دست کم گرفته شود و نمیتوان به آن اعتماد کرد؛ قدرتی که افسارگسیخته باشد میخواهد زندگیها را نابود کند و جانهایی که آن را تهدید میکنند در امان نیستند.
این قصه پایان تلخی دارد و آدام قرار نیست به پدرش در بیمارستان برسد و آن بسته را به او برساند. آدام قرار نیست به ایمی زنگ بزند. نویسنده که در طول رمان هر جا که لازم است ضربههایی به خواننده وارد میکند در صفحات پایانی ضربههای اصلی را میزند. نویسنده خوب میداند چطور میتوان با یک قصهی پرکشش برای نوجوانان از قدرت و سیاست و فساد گفت. قدرتی که نه زمان میشناسد و نه مکان.
من پنیرم
نویسنده: رابرت کورمیر
مترجم: رویا زنده بودی
ناشر: آفرینگان
۲۴۸ صفحه
۱۷۰۰۰ تومان
گروه سنی: نوجوان
کاربرد: تجربهی فضایی متفاوت، برانگیختن روحیهی پرسشگری