شیوا حریری، متولد ۱۳۵۰، در رشتهی زبان و ادبیات فارسی درس خوانده است و از سال ۸۰ تا حالا در هفتهنامهی دوچرخه دبیر بخش نوجوان بوده. سابقهی کار در نشریههای دیگر را هم دارد و البته، ویراستار کتابهای کودک و نوجوان هم هست. ولی خب اگر از او بپرسند چه کارهای؟ میگوید: روزنامهنگار. روزنامهنگاری که مهمترین ویژگیاش نگرانی است و دلش میخواهد بهجای نویسندهی همهی کتابهای خوبی باشد که خوانده است؛ از نجف دریابندری تا احمد شاملو و بهرام بیضایی و با خودش فکر میکند چهطور میشود اینطوری نوشت! او میگوید: «وقتی بچه بودم فکر میکردم چهقدر شبیه میگل هستم، شخصیت تازهنوجوان از کتابی به همین نام که کانون منتشر کرده بود و تلاش میکرد به بزرگترها بفهماند بزرگ شده است. بعدتر، در نوجوانی دلم میخواست کوزیمو شخصیت اصلی رمان بارون درختنشین باشم که زندگی اجتماعی را رها کرده بود و بالای درخت زندگی میکرد. در جوانی میخواستم ژاک باشم در خانوادهی تیبو و با همهچیز بجنگم. این سالهای اخیر، وقتی داستان هستی از فرهاد حسنزاده را میخواندم، فکر میکردم چهقدر شبیه نوجوانی من است؛ دختری که نمیخواهد مثل بقیهی نوجوانها باشد، میخواهد خودش باشد. آدمهای دیگری هم بودهاند، اما حالا، این روزها بیش از همه، آرزو میکنم کاش تیستوی سبزانگشتی بودم، بودیم. اینهمه جنگ و تلخی و سیاهی دستهای سبز او را میخواهد!» برای همین، مهمترین دغدغهی این روزهای حریری این است که بچهها خوشحال باشند. او دوست دارد وقتی بچهای دورهی نوجوانی را پشتسر میگذارد و به گذشته فکر میکند، حس خوبی دربارهی خودش و روزهایی که گذرانده است، داشته باشد و فکر کند چه خوش گذشت.
شیوا حریری داوری در گروه کتاب را پذیرفته است، چون فهرست لاکپشت پرنده میخواهد کتابهای خوب و مناسب خواندن را به بچهها، خانوادهها و… معرفی کند. و بهنظر او هیجانانگیز است وقتی به بچهها میگوییم: من این را خواندهام، خیلی خوب است. تو هم بخوان!